آرامش مینا و مهدی

18 بهمن روزی که بهترین اتفاق تو زندگی مامان مینا و بابا مهدی افتاد (ازمایش خونم واسه نی نی + شد)

ساعت 2 شب روز 18 بهمن بود که از خواب بیدار شدم به ذهنم رسید بی بی چک بزنم خه خه بد جور فکر اینی که این ماه مامان شدم یا نه ذهنمو درگیر کرده بود اصلا نمیتونستم بخوابم به خودم گفت ای بابا صبر کن تا صبح بزار HCG نی نی که همون هرمونی که باعث مثبت شدن بی بی چک میشه زیاد بشه بعد هرکاری میکردم خوایم نمیبرد دیگه دلم آرون نگرفت ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم بابایی خواب بود آروم آروم رفتم بی بی چک باز کردم و استفاده کردم 2-3دقیقه اول یه خط بود یکم دلم شکست بعد با چشمهای خواب الودم اینقدر این بی بی چک بالا و پایین کردم و زیر رو رو کردم اخرش بعد از نیم ساعت یه هاله فوق العاده کم رنگ افتاد شاید باورت نشه کنجدم 20یا 30بار این بی بی نگاه میکردم میزاشتم ر...
19 بهمن 1395

اولین حس مادری

4بهمن بود حدود های ساعت 10 صبح طبق معمول تو دفترم مشغول کار بودم اتفاقا داشتم یه بیمه آسانسور صادر میکردم که به یک بار یه حس قویی که تا به اون لحظه تجربه نکرده بودم در من به وجود امد یه جور حس شادی حس محبت فوق العاده قوی شاید دلم میخواست اگه دستم میرسید تمام ثانیه های دنیارو نگه میداشتم که حسم برام بمونه همون 5-6ثانیه بود که فهمیدم خدای مهربون بالا مرتبه بهترین هدیه زندگیمو با لطف بی انتهاش به من عطا کرد . دوست دارم خدای مهربونم ...
19 بهمن 1395
1